گروه جهاد و مقاومت مشرق - آنها بجز اینکه زندگیشان به مثابه گلستان بود خانهشان هم در کوچهای به نام «گلستان یازدهم» قرار داشت. خانواده شهید «علی چیت سازیان» را میگویم. همان زوجی که این روزها خاطرات زندگیشان کتاب شده و همه از آن بهعنوان یک عاشقانه آرام در دل جنگ یاد میکنند.آن زمان که «زهرا پناهیروا» به دزفول رفت تا آنجا کنار همسرش که فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر 32 انصارالحسین استان همدان بود، زندگی کند، شاید هیچ وقت فکرش را هم نمیکرد که لحظه به لحظه آن روزها را بخواهد روزی برای «بهناز ضرابی زاده» نویسنده نام آشنای حوزه دفاع مقدس روایت کند و خاطراتش با استقبال خوب مخاطبان همراه شود.
«گلستان یازدهم»، نام کتابی است که ضرابیزاده برای معرفی یکی از چهرههای شهدای دفاع مقدس انتخاب کرده است. به گفته نویسنده این کتاب هرچند نشاندهنده ویژگیهای یک شهید است، اما با خواندنش میتوان وضعیت خانوادههای شهرستانی در جنگ را هم بهتر درک کرد.پس از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، نویسندگان بسیاری دست به قلم شدند و از اتفاقات جنگ نوشتند. اما ما در چند سال اخیر بعد از گذشت سه دهه از هشت سال دفاع مقدس، چهره جدیدی از جنگ را در کتابهای این حوزه شاهد هستیم. مثلاً همین «گلستان یازدهم» که دربردارنده خاطرات مشترک شهید چیتسازیان و خانم پناهی روا از زمان آشنایی، عقد، ازدواج، شهادت و البته مروری بر سالهای بعد از شهادت شهید دارد.
این تألیفات بازگوکننده این است که نویسندگان دیگر جنگ را تنها در میانه میدان روایت نمیکنند؛ بلکه چند سالی است چهره جنگ در خانهها و از میان روابط خانوادهها روایت میشود. بهناز ضرابیزاده نویسندهای است که او را با «دختر شینا» میشناسند؛ کتابی که به چاپ هفتادم با شمارگان بالای 200 هزار نسخه رسید. او پیش از آن هم نویسندگی آثاری چون «آن روز سهشنبه بود»، «سیب آرزو»، «دو ابراهیم»، «آخرین تکه نان» ، «9سالگی»و «آدم برفی» را در کارنامه کاری خود داشت اما سوژه خوب و روایت ساده و شیوایش منجر شد تا «دختر شینا» اوج دوران نویسندگیاش شود. به بهانه رونمایی از کتاب «گلستان یازدهم» اثر جدید ضرابیزاده که از سوی انتشارات «سوره مهر» روانه بازار کتاب شده و در مدت کوتاهی توانسته نظر مخاطبان را جذب کند، به گفتوگو نشستیم.
شهید «علی چیتسازیان» چه ویژگیهایی داشت که به سراغ زندگینامه و خاطرات خانواده این شهید رفتید؟
شهید چیت سازیان یکی از شهدای شاخص استان همدان است. هم نسلیهای من خوب او را میشناسند. ایشان به شجاعت معروف و زبانزد بود. همه میگویند عقلش خیلی بیشتر از سن و سالش بود. در 18 سالگی مربی آموزشهای نظامی، تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات و عملیات شد. نخستین بار که به جبهه رفته بود نبوغ و خلاقیت بیمثال او را کشف کردند. به همین علت هم خیلی زود فرماندهی گرفت و چهار گردان چشمشان به اشاره او بود. در کل اینطور بگویم که از وقتی خودم را میشناسم نام چیت سازیان خیلی خوش آوازه بود و زمانی هم که شهید شد مردم بخصوص مردم همدان خیلی متأثر شدند. یادم میآید حتی برای اینکه دانشآموزانی که دوست داشتند در مراسم تشییع پیکرش شرکت کنند مدارس همدان را نیمه تعطیل اعلام کردند. کار کردن درباره زندگی این شهید شجاعت میخواست و تاکنون بارها گفتهام که کار کردن راجع به زندگینامه و خاطرات شهید چیت سازیان جزو آرزوهای بزرگم بود. حتی وقتی برای نخستین بار با ایشان تماس گرفتم و علاقهام را نشان دادم، گفتند: «ما یک سال و 8 ماه بیشتر باهم زندگی نکردیم و فکر نمیکنم از توی همه خاطراتم شما بتوانید چیزی به اندازه یک کتاب در بیاورید.» اما به هر صورت این برایم سعادتی بود که توانستم این کتاب را بنویسم.
بعد از اینکه «دختر شینا» را نوشتم به دنبال سوژههای جدید و بکر بعدیام در حوزه نقش زنان در جنگ بودم و تأکیدم همواره بر استمرار همان راهی بود که از کتاب «دختر شینا» آغاز کرده بودم. در آن زمان سوژههای زیادی به من اعلام میشد اما پیش مصاحبهها را که انجام میدادم میدیدم که راضیام نمیکند تا اینکه از تهران با من تماس گرفتند و گفتند خبرنگاری، 13 ساعت گفتو گو با خانم پناهی روا انجام داده که میتوانند آن فایل را در اختیارم بگذارند. با توجه به علاقه شخصیام به شهید چیت سازیان برای جمعآوری و نگارش خاطرات خانم پناهی روا، با اشتیاق پیشنهاد نگارش این اثر را پذیرفتم و فایل مصاحبه را گرفتم و گوش دادم. بعد از آن خودم هم موفق شدم با ایشان در ارتباط باشم و 30 ساعت مصاحبه بگیرم. انجام این مصاحبهها یک سال و نیم طول کشید؛ گاهی من به تهران میرفتم و گاهی ایشان به همدان میآمدند.
هنگام مصاحبههایم وقتی متوجه شدم شهید چیت ساز یان و خانوادهشان در خانهای زندگی میکردند که روبه روی خانه ماست برای انجام این کار مشتاقتر هم شده بودم. وقتی با خانم پناهی روا روبهروی آپارتمانی که ما در طبقه چهارم آن زندگی میکنیم ایستاده بودیم و خانم پناهی از زندگی مشترکشان تعریف میکرد، شگفت زده بودم. این اتفاق جذاب وقتی برایم جالبتر شد که متوجه شدم نقشه خانه آنها با خانه ما یکی بود و راحتتر میتوانستم در ذهنم فضاسازی کنم و با خاطراتی که میشنیدم زندگی کنم. خیلی وقتها کنار پنجره رو به خانه آنها مینشستم و مینوشتم. خیلی وقت ها من با نگاه کردن به آن خانه با مرور خاطرات شب تا صبح بیدار می ماندم.
در «گلستان یازدهم» علاوه بر اینکه روایت ساده و صمیمی را انتخاب کردم، به جزئیات بیشتری هم پرداختم. از تفاوتهای دیگر این کتاب با بقیه آثارم این است که برای نگارش آن تلاش کردهام از سیر خطی و مرسومی که در اکثر کتابهای خاطرات موجود است فاصله بگیرم و رویکرد متفاوتی را اتخاذ کنم. «گلستان یازدهم» فصل های مختلفی دارد که زندگی مشترک شهید چیتسازیان که فرزندشان 37 روز پس از شهادتش به دنیا آمد تنها یکی از موضوعات جذابش به شمار میآید. پرداختن به فرهنگ و عقاید مردم بخصوص جوانها در دهه 60 چه در بعد زندگی فردی و چه در بعد زندگی اجتماعی از دیگر بخشهای کتاب است که تلاش کردم این فرهنگ را هم بخوبی معرفی کنم. به نظر من ویژگی منحصر به فرد بودن خاطرات همسران شهدا به بکر بودن آن بر میگردد و معتقدم که همچنان آنها حرفهای بسیاری از آن دوران دارند که تاکنون گفته نشده است. نشان دادن تنهایی همسران شهدا، چگونگی زندگیشان و نقشی که در پیروزی جنگ ایفا کردهاند هم بخش دیگری از خواندنیهای این کتاب است. همچنین من سعی کردم شخصیت پردازیهای کاملی در این کتاب انجام دهم. ازجمله اینکه لهجه یا تکیه کلامهای افراد را طوری در متن آوردهام که مخاطب شخصیتها برایش جان دار و نزدیک باشند.
در کارهای مستند نویسنده فقط باید همه تواناییاش را به کار بگیرد تا روایتی مناسب و زیبا را انجام دهد. در واقع این شکل روایت است که نویسنده میتواند آن را خلق و انتخاب کند و از خاطرات به زیباترین وجه روی مخاطب تأثیر بگذارد.
بله، این موضوع بسیار زیاد در نوشته هایم تأثیرگذاراست. من خودم حال و هوای جنگ را تجربه کردهام؛ اعزام نیروها، مراسم تشییع پیکر شهدا، بمبارانها، کمک رسانیها و فعالیتهایی که شخصاً در انجمن اسلامی دبیرستانمان انجام میدادم. تمامی این اتفاقات جزو تجربیاتی است که من از جنگ دارم و از همه آنها برای شیوا کردن روایت هایم و نزدیک و درست بازگو کردن آنها استفاده میکنم.
شمارگان برخی کتابها میتواند معرف این موضوع باشد که مردم چه کتابهایی دوست دارند. اگر دنبال الگویی برای شناخت نیاز مخاطبان در حوزه کتاب هستیم باید به همین کتابها مراجعه کنیم.
با اینکه چاپ و رونمایی رسمی از کتاب «گلستان یازدهم» نشده اما در همین مدت کوتاه من شاهد بودم که مردم از این کتاب استقبال بینظیری داشتند و بازخوردهای خوبی از آنها دریافت کردم. این روزها من خیلی احساس خوبی دارم چون مردم تا به اینجا نسبت به این کار خیلی لطف داشتند و از پیامهایی که گذاشتند این نتیجه را گرفتم که از کتاب خوششان آمده و از این بابت خدا را شاکرم و این اتفاق را حاصل لطف خدا و برکت خون شهدا میدانم. /مرجان قندی